همه ی ادراکات ، مخصوص نفس است
به جهت اینکه حقیقت انسان همان نفس اوست، وقتی عضوی از بدن او کم شد، احساس نمیکند «مَنِ» او کم شدهاست، چرا که تن انسان در حقیقت او دخالت ندارد، و با کم و زیاد شدن تن انسان، حقیقت انسان تغییر نمیکند، بلکه «تن» ابزار نفس است. و اینکه گفته میشود همة ادراکات، مخصوص نفس است؛ یعنی نفس انسان شنواست، منتها در عالم ماده به وسیله گوش میشنود و نفس انسان بیناست، منتها در عالم ماده به وسیله چشم میبیند. ملاحظه کردهاید که در هنگام خوابدیدن، چشم دارید و حتی چیزهایی را میبینید که بعداً در عالم بیداری خواهید دید. میفرماید:
مَردْ خفته، روحِ او چون آفتاب وز فلک تابان و تن درجامهخواب
یا اینکه ملاحظه کردهاید وقتی در کلاس درس، چشمِ شما به معلم است ولی نَفْسِ شما به جایی غیر از کلاس و معلم توجه و نظر دارد، در عینی که عمل بینایی چشم با تطابق عدسی و انعکاس تصویر روی لکه زرد شبکیه انجام میگیرد. وقتی معلم شِکلکی در میآورد و همه حاضران میخندند، تازه شما به خود میآیید و از بقیه میپرسید: معلم چه کرد؟! چون نفس شما در آنجا حاضر نبود و توجهش در جای دیگری بود؛ این چشم با اینکه به سوی معلم بود، ولی ندید. یعنی در واقع «منِ» انسان با چشم میبیند، نه اینکه چشم به خودیخود بیننده باشد. یا در مورد گوش هم همینطور است. گاهی که نفس نظر به گوینده ندارد و نظرش در جای دیگر است، همة فعل و انفعال شنوایی از نظر فیزیولوژی و قوانین مادی بدن انجام میشود، ولی شخص سخنان گوینده را نمیشنود. چرا؟ چون نفس است که با گوش میشنود و لذا وقتی نفس در صحنه نیست گوش نمیشنود. پس میگوییم « همة ادراکات مخصوص نفس است»
استاد طاهرزاده